۲۰ مرداد ۱۳۸۹

اینگونه بود که تمام شد...

24روزازگیج بودنم گذشت که نمی فهمیدم.


حالا بااحتساب همان چند روز ،کمی تاقسمتی دست به کلنگ شدم پلان رامی دانم ازچه روشی می توان سروتهش را به هم آورد.

سفال شستن چه مزیتی دارد که تا اکنون که در خدمتتان هستم به قول نسل سوم جیم زدم . فولوتیشن چشم انتظارمان است طبقه بندی سفال را واگذارکردم.طراحی سفال را هم دوست دیگری متقبل شدند.ودر کل باز آمدم سرگزارش نویسی وگیج کردن مخاطب که هدف اصلی است!

درکل حفاری بدی نبود خصوصا اینکه سرپرست هیئت نیز رسالت خود را به نحو احسن انجام دادند. شاید وشاید خیلی بیشتر از شاید شهر سوخته ای بزرگتر آنجا کشف شود که دست فصل بعدی را می بوسد ونصیب ما همان یادگیری بود که همان نیز جالب بود



ودر نهایت به توصیه ی استاد ان عزیزراگوش کرده وتمامی چم وخم کار را یاد گرفتم

۵ نظر:

شفق گفت...

خوشم میاد حواست به هدف اصلیه هست.ولی دیگه نباید اینو تو انظار بگی که، بقیه نباید بدونن!!!

شفق گفت...

شجاعت و شامت کی؟ چه جوری کشف شد؟
مدیونی اگه بهم نگی!!!

بهانه گفت...

من که چیزی نفهمیدم به خدا!

شفق گفت...

ئههههههههههههههههه آپ کن دیگه!!! مردم ازبس اومدم و دیدم نآپیدی:(

رها گفت...

سلام...دست قلمتون زیباست
من مثه شما نیستم و امیدوارم یه روز لااقل انگشت کوچیکه ی یکی از شما بشم.
اگه به وبلاگ منم یه سر کوچولو بزنید خوشال می شم.