۱۳ خرداد ۱۳۸۹

مامان

توهمانی که...


توکسی هستی که...

توپاداش ....

توهدیه ی...

توآرزوی ...

توسجده ی ...

توکلمه ی ...

تواشک های ...

تودل واپسی های ...

تواسطوره ی...

با چه بگویمت... ؟!باچه بنویسمت... ؟!

نیست جمله ای که تورافریاد بزند

پس همین بس که تو مادری .

۳ نظر:

نگاه گفت...

مادر، زيباترين واژه در ادبيات جهان است

خيلي هم كه تلاش كنيم نميتونيم تعريفش كنيم چون همه تعاريف ما ماله يه لحظه است پس فقط من به اين شعر اكتفا كردم و سال ها پيش براي مادرم گفتم كه

زمين باير دل را، نهال عشق مي كارم
به پايش هر شب و هر روز سيل اشكل مي بارم
از آن سرمست، يك روزي درختي مي شود سرسبز
كه بر آن حك كنم مادر، هميشه دوستت دارم

آنتیک گفت...

واقعاهمین طوره.ممنون.همیشه پاینده باشد مادرت عمو

نگاه گفت...

ممنون عمو جان مادر شما هم همينطور پاينده باشند و سايه ي ايشان بالاي سر شما