۱۷ اسفند ۱۳۸۸

هزیون

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان می کنند
دست خون آلود را پیش چشم خلق پنهان می کنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا، آنچه این نامردمان باجان انسان می کنند.
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه ی گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست...
(فریدون)
کاش هرگز نمی نوشتم ،کاش دفتر ها همه آتش بگیرند، وکاش خط اختراع نمی شد ،کاش آدم ،آدم نمی شد
گاهی اوقات از دست خودم عصبانی می شم (گاهی خالی بندی بود اکثر وقت ها ؛ولی گاهی وقت موضوع های عصبانیتم خاصه)که همه مسائل برام مهمه.به همه چیز باید واکنش نشون بدم .
کاش من نویسنده بودم اونوقت فقط گوش می دادم ،توی تاکسی که می شینم مسیر برام خسته کننده نیست .وقتی راننده ی تاکسی فحش ابلح مسافرشو،با جاکش (بامعذرت از خوانندگان)جواب میده وبعدشم می گه بی ادب فحشِ بد می ده رو از کنارش به راحتی نمی گذ شتم حتما وژدانم درد می گرفت و در رابطه با هنجارها وناهنجارها می نوشتم . انقد می نوشتم تا خودکارم تموم شه .اکه هی خودکارم تموم شد دیگه نمی نویسه ببخشید خودکار خدمتتون هست؟
کاش شاعر بودم اونوقت تاریکی دیگه برام معنا پیدا می کرد شمع تمام وجودم می شد وهمه چی برام قشنگ بود خدارو از ته دل دوست داشتم وبه دیگرون زیبایی هاشو می شناسوندم نمی دونم چرا ولی فکر می کنم اگه شاعربودم رها بودم قیدوبندی نداشتم می رفتم روی پشت بوم وداد می زدم انقد که دیگه صِدام در نیاد من شعراموبلند بلند مسرودم ولی حالا دیگه صدام گرفته انگاریکی حنجرمو فشار می ده ببخشید میشه دست این آدمو از روی گلوم بردارید ؟دارم خفه می شم.
کاش نقاش بودم ازدرخت ها می کشیدم از گل ها ورود هخا می کشیدم از بهار می کشیدم از بهار می کشیدم از بهار می کشیدم ..ولی انگار داره برف میاد ،آب دریاچه یخ زده ،گل ها رو دیگه نمی بینم .ببخشید می شه اگه بهار شد منو خبرکنید؟
کاش باستان شناس بودم ودوره هارو پشت سر هم به روش متریک می کندم ومی رفتم پایین :پهلوی؛قاجار،صفوی،اپتیموری،ایلخانی،سلجوقی ،عباسی،اموی،ساسانی،اشکانی،هخامنشی،آهن،مفرغ،نوسنگی،پارینه سنگی .وخاک بکر ببخشید دوره هامون تموم شد ومن متریک بودم تحلیل هم بلد نیستم امکانش هست فقط توصیف کنم؟
من اگه معمار بودم فقط اسکیس کار می کردم البته کروکی هم بلد بودم .برج می ساختم ویلا می ساختم مطمئنم بیشتر روی پروژه های بزرگ کار می کردم اخه میدونید نون توی این جور پروژه هاست خصوصا اگه بی خیال ضد زلزله بودن بشیو مقاومت ساختمون برات مهم نباشه وتموم هزینه هاشو بزنی تو رگ.صدای چی میاد ؟چرامن دارم تکون می خورم نکنه زلزه ست ؟آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ !!!ببخشید دست راست و پای چپم گیر کرده زیر نرده های پله میشه بکشینش بیرون؟
دارم ویلن یاحقی رو گوش می دم چقد حس خوبیه .آره فکر کنم همون خلٲییه که دنبالش بودم .درآمد همایون وچکاوک وبیدادو چهارمضراب ؛کاش موزیسین بودم وویلن می زدم می خوام برم سر کلاس های پرویز یاحقی ،آخه فقط اونو دوست دارم می خوام مثل خودش ویلون بزنم .ببخشید نمی دونید ادرس کلاس هاش کجاست؟
ازبچگی دوس ت داشتم کارگردان بشم .ولی خودمونیم بدم نمیومد مجری هم می شدم .مثل فرزاد حسنی ،جسورو نترس وکمی هم قرص اعتمادبه نفس .راحت حرفمو می زدم هیچ باکی هم از کسی ندارم حتی سردار رادن .خوب مگه چیه دارم واقعیتو می گم دردتون اومد؟حالتون بد شد؟ .من؟ممنوع التصویر؟ببخشید من نمی تونم راست راست توی چشماتون ذول بزنمو دروغ بگم .
اصلا می خوام سیاستمدار بشم کثیفی رو دوست دارم می خوام جام نجس بی رحمی رو سر بکشم وقتی من حرف می زنم توخفه مگه با تونیستم من می دونم چیکار کنم چه دنیای زیبایی .من وشما بهترینیم گور پدر اون وریا .تعفن لذت بخشه من هال می کنم
ببخشد از اون جایی که من آدمم توی جمع حیونا اذیت میشم میشه جای منو عوض کنید؟
کاشکی بچه بودم .با دوچرخه ام می رفتم تا پارک سر کوچمون .اِ بچه ها صبر کنن من هم بازی !!صاف وزلالم دروغ نمی گم چون دروغگو دشمن خداست .با دوستم قهر نمی کنم باهاش آشتی ام تا فردا با هم بریم توی کشتی .الان فرداست من منتظر دوستمم کنار کشتی ولی دوستم نیومده رفتم زنگ خونشونو زدم یه خاله ای گفت از اینجا رفتن یه بیست سالی میشه .ببخشید دوست من بدون دوستم نمی تونم بچه باشم.
کاشکی هم سن دوستم بشم ومثل اون عاشق بشم می خوام برای عشقم هدیه بخرم وبهش بگم نفس کشیدنم به خاطر اونه .چه روزای خوبیه باهم میریم کافی شاپ .رستوران .سینما.فال حافظ می گیریم .من ستاره ی گم شده ی عشقمم واون ماه من. ماچقدر خوشبختیم.ماباهم ازدواج کردیم ولی دیگه سینما نمی ریم آخه فیلماش به درد خانواده ها نمی خوره برای بچه مون بد آموزی داره .دیگه رستوران نمی ریم آخه به معدمون نمی سازه .دیگه فال نمی گیریم ،بروبابا کی حسشو داره .دیگه کافی شاپ نمی ریم آخه اونجا جای جووناست.ببخشید سعدی که از اکسیر جوونی می سرود صحت داره؟
نمی خوام نویسنده باشم .نمی خوام نقاش باشم .نمی خوام معمارباشم .نمی خوام ویلن بزنم .بچه هم باشم بزرگ می شم بزرگ بشم پیر می شم پیر که بشم تنها می شم تنها بشم دق می کنم .کاشکی اصلا نباشم .ببخشید چون من دیگه نیستم شماروبه خداتون می سپارم.

۳ نظر:

نگاه گفت...

اينكه جايي برم و شعر فريدون رو بخونم باعث ميشه مثل يه كبوتر بشم كه احساس مي كنه اون مكان صميميت اين رو داره كه بتونه توش راحت باشه و حتي از خودش بدوندش

شفق گفت...

اگه همه اینها هم بودی آثارتو یا تحریف می کردن یا اجازه انتشار نمی دادن یا به نفع خودشون نمایش می دادن یاتبعید می کردن یا تخریب می کردن یا ممنوع می کردن یا.....
ولی میشه هیچ کدوم از اینا نباشی و همشون باشی فقط باید امید داشته باشی، باید زیرک باشی،نباید خسته بشی، باید حواست جمع باشه، باید به موقعش داد بزنی و به موقعش سکوت کنی،باید....الان موقع شجاعت نیست، هنوز نیست، چون...

ترانه گفت...

سلام
مرسی سر زدی عزیز
موفق باشید