۱۷ آذر ۱۳۸۸

دیدم ....


خودش هم نمی دانست چه می خواست؟
شعاری که می دادمعنی اش چه بود ؟
به چه علت آن شخص را از بالابه پایین پرتاب کرد ؟هدفش چه بود ؟
علت فخرفروشی عده ای برعده ی دیگر چه بود ؟
چرا همان عده خیلی راحت ویراژمی دادند وعده ی دیگر باید ماسک بردهان وخفه می شدند؟؟؟؟؟


گلاب به رویتان اگر یک سر به دستشویی می زدید چهره های گریان وخسته را می دیدید که ناله می کردند واز کتکی که خوردند ،والبته بی گناه شکوه می کردند!!!
ولی آخرش نفهمیدم چه شد ؟
همه پراکنده شدند عده ای هم سمت بوفه  رفته وسیگار خود را چاق کردند
وعده ای هم صحنه ها را برای غایبین بازسازی می کردند ودختری را دیدم که بالا وپایین می پرید وبه دوستش می گفت چرا زودتر به من خبر ندادی  بیایم !!!
وعده ای هم دویدند تا به اتوبوس برسند !!!
یک عده هم که همان عده ی از ما بهتران بودند( وابتدا با گروه خود نیز سازگار نبودندوچند نفر باهم گلاویز شدند وحتی فحش ناموسی هم به هم دادند) رفتند تابیانیه ی پایانی را قرائت کنند ...
واینچنین بود که شنیدم دیروز روز دانشجو بود ...