۱۹ آبان ۱۳۸۹

بی ادبی

سرخ سرسبزم به باد داد

6ترم درسیدیم ،خواندیم اگه می خواستیم 7ترمه بتمامیم نیز می توانستیتیم.

معدل 6ترممان مالیدهیچ!

تابستان را یک ترم بودیم کاوش هوتوتو!

به یمن ومبارکی 9ترمه شدیم وارشد نیز بای بای !

فراغتمان زیادی زیاد شد !چراکه این ترم درسی نیز نداریم

خلاصه به جمع الّافین مارانیز بیفزایید.

همه ی اینها یک سو..داشیتیم به جمع بروبچز، ارذل می پیوستیم و6ماه آب خونک مهیمانمان بود :دیواررفیق بی کلک مادروسیگار وصدای نکره ی هم بندی . تازه سابقه ای درخشانی از تجارب.

که این یکی به لطف بزرگان عزیز حل شد.

شب قبل از فاجعه خواب دیدم یک ماشین از روی دست راستم گذشت چیزی نشد ولی دستم به شکلی بود که یارای من درکنکور ارشد نباشد به راننده گفتم آقا چرادستم؟ !من دستم رو برای ارشد نیاز داشتم!!!ولی خداییش چه تعبیری شد.

سبک نوشتنم هم یادم رفته ..یک عمر جلال خواندیم با اوبه فیض فاض نائل شدیم حال پست مردن دیده می شویم.مای جغله هنوز درجلال مانده ایم ماراچه پست مدرن!هنوز بیتی که می خواهم یادم نیامده...

خلاصه داداش بیکارو بی هدف دنبال راهی هستیم که هیچ جابرسد .قطاری داشته باشد که با سرعت قدم زدن آدمی حرکت کند گو که داری پیاده روی می کنی در بیابان بی آنکه خسته شوی!

ویارام داره ضریبش می ره بالا .تا کاربه جاهی حساس نرسیده . تمام.

باتوجه به مسائل پیش آمده زودتر ازاینها هستم در خدمتتان.

تمام تر.

۴ نظر:

مترجم گفت...

با سلام
9 ترمه که نیستی هیچ !!! هیچی هم مالیده نیست !! همه چیز سر جاشه !! برو ارشدتو بخون !! ببینم چکار میکنی !
استاد سابق شما مترجم

شفق گفت...

با سلام
استاد از بزرگواریتون همگی خیلی خیلی خوشحال شدیم
شما برای همیشه استاد ما هستین استاد!

آنتیک گفت...

واز قبل واز پس واز همه ی جوانب متشکرم.
وهرآنکس که کلمه ای به من آموخت من بنده ی اویم .

طیبه گفت...

ممنون برای ما زحمت زیادی کشیدید تا رسالت خودتون را انجام بدهید.لطف شما تا ابد فراموش نمیشه.