۰۸ مرداد ۱۳۸۹

یدی

 اسمش رو گذاشتیم یدی .حدود پنج روز که گوربه گورش کردیم خاک روش رو بر می داریم با قلمو استخوان هاش رو نمایان می کنیم دوباره یه کیسه می ندازیم روش، پر خاکش می کنیم تا فردا روز ، دوباره باهاش مشغول بشیم. تقریبا همه ی قسمتاش سالمه وتر وتمیز .


به فضل الهی (به قول بعضی ها)فردا جمجمه ی یدی بیچاره به آزمایشگاه فرستاده می شه وبند بند بدنش داخل کیسه قرار می گیره.

یه اعتراف : از کمچه وکلنگ وحتی کلنگ بزرگ گرفته تاگزارش نویسی و .هی اندکی هم از طراحی سفال وپلان (خیلی کمتر ) لذت می برم ولی گوربه گور کردن باعث می شه که دلم بگیره خیلی هم بگیره.

واقعا از خاکیم وبرخاک می شیم برام ملموس تر شده .

راستی ما چیکاره ایم ؟

به زودی عکس یدی رو براتون تو وبلاگم شده همه ی فایلام هیدن شدن.

۵ نظر:

شادی گفت...

عاشق طرز حرف زدنتو این اصطلاحاتتم

شفق گفت...

به به میبینم که بعد از مدت ها اعتصاب دوباره یاد وبلاگت افتادی.
در ضمن اون دواسمه است یادت رفته؟ اسمش سمیه یدیه!!!!
اما اتفاقا من از گور به گور کردنم خوشم میاد، حال میده D;

بهانه گفت...

خوب تا بعضیا گور به گور نشن که بعضیای دیگه نمیتونن به جایی برسن!!
همیشه اینطوری به قضیه نگا کن
از شفق یاد بگیر این همه روح جلادگری رو!

نگاه گفت...

سلام ببخشيد كم پيدا بودم

مدتي بر شما و عمري بر ما گذشت

آنتیک گفت...

- شادی عزیز می میرم برات .پنج تن نیگه دارت.
- شفق جانم تا تونباشی که من آپ نمی شم.درضمن کاملا واضح بود عاشق گوربه گورکردنی ومتوفی بهت رودست زد وغیب شد وگرنه خدا عالمه چه بلاها که قراربود سرش بیاد.
- بهانه ی جان .ممنون از راهنماییت واقعا درس میگی حرف حق هم دیگه حرف توش نمیاد.
- نگاه گرامی.همین که هستی خیلیه .ممنون.